۱۴۰۲ مهر ۸, شنبه

طرح عفاف و حجاب از جان کادر درمان و بیماران چه می‌خواهد؟

IRANWIRE

به گفته، یکی از مدیران حوزه بهداشت به ایران‌وایر، تنها در حوزه پرستاری هفتاد و پنج درصد پرستاران ایران زن هستند و سیستم درمان هیچ راهی برای تفکیک جنسیتی در این رابطه ندارد

انتشار متن کامل «طرح عفاف و حجاب» یا آنچه حکومت «لایحه حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» می‌نامد، زندگی نه فقط زنان، که تمامی شهروندان ایران را در ابعاد مختلف با بحران‌های بعضا غیرقابل حل مواجه می‌کند. دخالت قانونگذاران در جزئی‌ترین مسائل زندگی خصوصی و عمومی شهروندان، حتی دخالت در حوزه درمان شهروندان، آغاز دوران جدیدی از حکومت اسلامی، این بار در لباس «آپارتاید جنسیتی» را هشدار می‌دهد.

مراکز درمانی تفکیک جنسیتی‌تر می‌شود
سومین تبصره ماده چهاردهم این لایحه، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی را ملزم کرده است به «ارائه خدمات درمانی توسط اعضای کادر درمانی همجنس و عدم استفاده از پزشکان یا پرستاران غیرهمجنس جز در موارد استثنا». یعنی به زبان ساده‌تر، اگر شورای نگهبان با اجرای آزمایشی سه ساله این مصوبه مجلس موافقت کند، قرار است پس از این قرار است در تمامی مراکز درمانی تفکیک جنسیتی صورت گیرد.

جدایی و تفکیک بین زنان و مردان در فضاهای عمومی، از‌جمله سیاست‌هایی بود که پس از تشکیل نظام اسلامی در پیش گرفته شد. در کنار مدارس٬ ادارات و …، طرح ایجاد بیمارستان‌های ویژه زنان نیز از ابتدای انقلاب تا زمان تصویب این لایحه چندین بار مورد بررسی قرار بود، اما تا پیش‌از این، به‌دلیل کمبود پزشکان متخصص زن و کمبود نیروی انسانی در رشته‌های مختلف پزشکی و پیراپزشکی، به نتیجه نرسیده‌ بود.

طرح انطباق امور پزشکی با موازین شرع، مهر ۱۳۷۷ در مجلس تصویب شد. در آن طرح اما به‌رغم اشاره به نسبت سایز پیراهن مردان شاغل در مراکز درمانی به اندازه باسن، و تعیین دقیق اندازه مچ شلوار زنان شامل موارد اداری، خدماتی، بیماری و پیراپزشکی است و در مورد مسائل پزشکی به هیچ عنوان اشاره نشده بود.

موضوع تفکیک جنسیتی بیمارستان‌های کشور اما برای نخستین بار، در همان مجلس پنجم مطرح شد؛ هرچند در آن زمان این طرح ناکام ماند، در نهایت مساله تفکیک جنسیتی در مراکز درمانی سال ۱۳۸۵ بود که توسط هیات‌دولت وقت تصویب شد. از همان زمان بود که اگرچه سیستم آموزش عالی نتوانست برابری کامل جنسیتی در رشته‌های زیر مجموعه پزشکی را برقرار کند، اما آموزش مردان در رشته‌های مامایی و تخصص‌های مربوط به زنان ممنوع شد و بیمارستان‌های تخصصی ویژه زنان افتتاح شدند.

موضوع تفکیک جنسیتی در مراکز درمانی براساس مصوبه جدید مجلس اما، بسیار گسترده‌تر از سابق است. در این لایحه آمده است: «طراحی چیدمان اداری در ساختمان‌های ستادی بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها و سایر مراکز مربوط به وزارت بهداشت، بر‌اساس حفظ حدود حریم شرعی بین کارمندان زن و مرد، بیماران و همراهانشان باشد.»

براساس این تبصره از ماده ۱۴ لایحه عفاف و حجاب، از این پس بیماران تنها می‌توانند خدمات درمانی را از افراد همجنس دریافت کنند و حتی ساختمان‌های مراکز درمانی باید به‌صورتی تجهیز شوند که زنان و مردان، چه بیمار و چه کادر درمان، با یک‌دیگر تماسی نداشته باشند. اما آیا اجرای این طرح در چنین سطحی ممکن است؟

نمی‌فهمند اما قانون تصویب می‌کنند
اجرای لایحه «عفاف و حجاب» حداقل در حوزه بهداشت و درمان ممکن نیست. یکی از مدیران حوزه بهداشت به ایران‌وایر گفت: «اگر شورای نگهبان این لایحه را تایید کند، حتما حوزه بهداشت و درمان با مشکلات متعددی مواجه می‌شود، اما ضمانت می‌کنم که اجرای آن ممکن نیست.»

به گفته، او تنها در حوزه پرستاری هفتاد و پنج درصد پرستاران ایران زن هستند و سیستم درمان هیچ راهی برای تفکیک جنسیتی در این رابطه ندارد.

او ادامه داد: «طبق نرم‌های جهانی، باید به ازای هر ۲۴ ساعت هر تخت بیمارستانی، ۲.۵ نفر گروه پرستاری در مراکز درمانی وجود داشته باشند. در‌حالی‌که این عدد در‌حال‌حاضر ۸.۸ دهم بوده و به عدد یک هم نرسیده است. همین الان و پیش از اجرای این قانون نیز با کمبود صد هزار پرستار در ایران مواجه هستیم. کاش یکی از نمایندگان مجلس که در طراحی و تصویب این لایحه یا طرح نقش داشتند، به من مدیر می‌گفتند چطور می‌توانیم باوجود این کمبود، اقدام به تفکیک جنسیتی پرستاران بکنیم؟»

این مدیر بهداشت همچنین گفت: «موضوع نامتوازن بودن فارغ التحصیل‌های رشته‌های درمانی، محدود به پرستاری نیست٬ ۹۰ درصد متخصصان ارتوپدی مرد هستند، حتی در‌صورتی‌که هیچ محدودیتی برای توزیع پزشکان در کشور نداشته باشیم و اگر دستمان برای اعزام اجباری پزشکان به شهرها و روستا‌ها کاملا باز باشد، باز هم ممکن نیست تنها با ده درصد متخصص ارتوپدی زن، بیماری‌های نیمی از شهروندان کشور را در این زمینه درمان کرد.»

او با تاکید بر اینکه موضوع انطباق جنسیت بیمار و پزشک نیز نظام درمان را با چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌کند، افزود: «در بسیاری از شهرستان‌های محروم ما، حتی یک پزشک متخصص هم نیست. اگر قانونی مبنی‌بر اینکه زنان بیمار را تنها پزشکان زن معاینه و درمان کنند تصویب شود، بسیاری از جامعه زنان، به‌خصوص در مناطق محروم، با حکم قانون از دسترسی به درمان محروم می‌شوند، اما گویا قانونگذاران نمی‌دانند که با تصویب چنین قوانینی، چطور به آپارتاید جنسیتی در ایران دامن می‌زنند.

این مدیر بخش بهداشت کشور تاکید کرد: «از یک سو تصویب می‌کنند که زنان متاهل لازم نیست در مناطق محروم طرح بگذرانند، از سوی دیگر از من می‌خواهند شرایط تطبیق جنسیتی را فراهم کنم. در یکی از مراکز درمانی در یکی از مناطق محروم، تنها یک پزشک عمومی هست، تنها یکی. من به عنوان مدیر این پزشک، پس از این باید به او بگویم بیماران غیرهمجنس را به یک مرکز درمانی دیگر ارجاع کند؟ این کار ممکن است؟»

او ادامه داد: « حدود ۱۰۰ سال است که پزشکان زن آموزش می‌بینند. اما قبل از آن در تاریخ همه پزشکان ما در پیش از اسلام، صدر اسلام و بعد از آن، مرد بودند. هیچ‌کدام از مراجع در این دوران نهی نکرده بودند که پزشک حتما باید زن باشد.»

این مدیر بهداشت در پایان گفت: «‌بیمار حق انتخاب پزشک دارد و نمی‌شود حق بیمار را نادیده گرفت. چطور نمایندگان مجلس قانونی تصویب کردند که نافی یک حق بنیادین شهروندان است؟»

فقط بیماران با حجاب خدمات درمانی دریافت می‌کنند
مجلس در ماده واحده مربوط به مرکز درمانی، تنها به کادر درمان بسنده نکرده و سیستم بهداشت و درمان را موظف کرده است به « ابلاغ و نظارت بر دستورالعمل‌های اجرائی جهت رعایت عفاف و حجاب و حفظ حریم اخلاقی بیماران و همراهان.»

جنجال درمان زنان با پوشش اختیاری اما، پیش از تهیه و تصویب این لایحه آغاز شده بود. شبکه بهداشت لاهیجان، مرداد ۱۴۰۲ پیش‌دستی کرده و اعلام کرد که «شرط ارائه خدمات درمانی رعایت حجاب است.»

این اقدام «محمدتقی نجف‌زاده»، رییس شبکه بهداشت لاهیجان، با واکنش‌ منفی جامعه بهداشت و درمان مواجه شد. آن هم در شرایطی که رییس سازمان نظام پزشکی اردیبهشت ۱۴۰۲ تاکید کرده بود: «ازنظر اخلاقی، هیچ پزشکی حق خودداری از پذیرش و معاینه بیمار محجبه یا بی‌حجاب را ندارد.»

به‌رغم این موضوع اما، خرداد ۱۴۰۲، انتشار گزارش‌هایی نادرست از خودداری یک پزشک مشهدی از درمان یک بیمار «محجبه» باعث پلمب شدن مطب او شد. با‌وجود حضور شاهدان و حتی فیلم دوربین مداربسته که گواه دروغ بودن آن گزارش‌ها بود، اما همچنان مطب این پزشک پلمب است.

تمامی این فشار‌ها در کنار بحران اقتصادی، موجب به وقوع پیوستن «موج بزرگ مهاجرت» در بین کادر درمان شده است. مهاجرتی که محدود به پزشکان، داروسازان، ماماها و پرستاران نمانده، و به سطح اساتید دانشگاهی و مدیران ارشد رسیده است.

روزنامه «هم‌میهن» در گزارش ۵مهر۱۴۰۲ خود، از مهاجرت افرادی همچون مدیر اداره سلامت وزارت بهداشت تا مدیر گروه اپیدمیولوژی، مدیر مرکز کارآزمایی بالینی و مدیران مرکز تحقیق اعتیاد در برخی دانشگاه‌های علوم پزشکی خبر داده است.

بر‌اساس این گزارش، موج مهاجرت، اساتید دانشگاه‌ها را نیز با خود همراه کرده است، به‌طوری‌که در یک دانشکده دانشگاه تهران از ۷۰ استاد، حدود سی نفر مهاجرت کرده‌اند و تعدادی از باقی‌مانده‌ها هم درصدد مهاجرت هستند.

قانونگذاران، مجریان و ضابطان اما در ایران به‌جای درک نگرانی واقعی که خالی شدن کشور از متخصصان است، نگران تار موی زنی بیمار یا نوشتن نسخه توسط پزشکی غیر‌همجنس با بیمارش هستند.

تداوم بازداشت و بی‌خبری از وضعیت وریشه مرادی در سنندج

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

وریشه مرادی

وریشه مرادی، شهروند اهل سنندج علیرغم گذشت بیش از پنجاه روز از زمان دستگیری، کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می برد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، وریشه مرادی، شهروند اهل سنندج علیرغم گذشت۵۶ روز از زمان دستگیری، همچنان در یکی از بازداشتگاه‌های امنیتی در سنندج به سر می برد.

او از دسترسی به وکیل، امکان برقراری تماس تلفنی و ملاقات با خانواده محروم مانده است. از این رو نگرانی خانواده مرادی را در پی داشته است.

وریشه مرادی، در تاریخ دهم مردادماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی در حومه سنندج بازداشت شد.

تا لحظه تنظیم این گزارش از نهاد بازداشت کننده، محل نگهداری و یا اتهام‌های مطروحه علیه این شهروند اطلاعی در دست نیست.

سروناز احمدی، در پی حمله عصبی و از دست دادن هوشیاری به بهداری زندان اوین منتقل شد

کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

سروناز احمدی

سروناز احمدی، فعال حوزه کودکان، مددکار اجتماعی و مترجم محبوس در زندان اوین، در پی حملە عصبی با تعللی چند ساعته و پس از از دست دادن هوشیاریش توسط مسئولان زندان، بە بهداری زندان اوین منتقل شد.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، روز شنبە یکم مهرماه ١٤٠٢، سروناز احمدی، فعال حوزه کودکان، مددکار اجتماعی و مترجم محبوس در زندان اوین، با وجود دچار شدن بە حملە عصبی با تعللی چند ساعته و پس از از دست دادن هوشیاریش، توسط مسئولان زندان بە بهداری زندان اوین منتقل شد.

گفته می‌شود که علیرغم درخواست همبندی‌های خانم احمدی پس از وخیم شدن وضعیت سلامت ایشان، مسئولان زندان بە مدت دو ساعت از انتقال وی بە بهداری زندان خودداری کردە بودند.

سروناز احمدی، فعال حقوق کودکان و مترجم طی نامه‌ای از زندان اوین اعلام کرده بود که در حمایت از۱۳ زندانی منتقل‌شده به زندان قزلحصار در اعتراض به انتقال‌شان در اعتصاب غذا هستند و سروناز احمدی از روز ۲۶ شهریور نوشته که به این اعتصاب می‌پیوندد.

شقایق اکبری به منع موقت از تحصیل محکوم شد

خبرگزاری هرانا

محکومیت شقایق اکبری دانشجوی مقطع دکتری رشته جامعه‌ شناسی در دانشگاه تربیت‌ مدرس به دو ترم منع موقت از تحصیل با احتساب سنوات، توسط کمیته‌ تجدیدنظر این دانشگاه عینا تایید شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شقایق اکبری به منع موقت از تحصیل محکوم شد.

این دانشجوی دانشگاه تربیت‌ مدرس ضمن اعلام این خبر اظهار داشت: “حکم بدوی دوازده ماه (دو نیم‌سال تحصیلی) محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات، توسط کمیته‌ تجدیدنظر عیناً تایید شد.”
به گفته خانم اکبری، این محکومیت در حالی روز شنبه اول مهرماه به وی ابلاغ شده که حکم صادره در مرحله بدوی، از آذر ماه پارسال به اجرا در آمده و نهایتا دو ماه باقی مانده از میزان محکومیت وی، به صورت تعلیقی در نظر گرفته شده است.

اوایل مرداد امسال، جلسه‌ کمیته‌ تجدیدنظر انضباطی این دانشجو به صورت غیابی برگزار و حکم صادره در تاریخ ۹ مردادماه به وی ابلاغ شد.

این دانشجوی معترض همچنین در خصوص روند بدوی رسیدگی به پرونده خود بیان داشت: “از اوایل آذر ۱۴۰۱، بدون هیچ احضاریه‌، تشکیل جلسه‌ای یا ابلاغ حکمی، کارت دانشجویی‌ من غیرفعال و دسترسی‌ من به سامانه‌ دانشجویی مسدود شد که تا همین امروز هم مسدود مانده است، به همین دلیل امکان انتخاب واحد نداشتم. آموزش دانشکده نیز در اقدامی نمرات امتحانی پایان‌ترم (ترم پاییز ۱۴۰۱) را از سامانه حذف کرد. در دی ماه ۱۴۰۱ برای نخستین بار، از طریق پیامک به دانشگاه احضار شدم و تفهیم اتهام صورت گرفت. جلسه‌ رسیدگی توسط کمیته انضباطی تشکیل نشد و وضعیت تحصیلی‌ من کماکان تا پایان ترم بعد (خرداد ۱۴۰۱) در تعلیق ماند.”

شقایق اکبری، دانشجوی مقطع دکتری رشته جامعه‌ شناسی سیاسی و دبیر انجمن علمی-‌ دانشجویی دانشگاه تربیت‌ مدرس است.

آزیتا اسکندریون به پرداخت جزای نقدی محکوم شد

خبرگزاری هرانا

آزیتا اسکندریون، شهروند ساکن زنجان توسط دادگاه انقلاب این شهر به پرداخت چهار میلیون تومان جزای نقدی بدل از ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آزیتا اسکندریون به پرداخت جزای نقدی محکوم شد.

براساس حکم صادره توسط شعبه دو دادگاه انقلاب زنجان، خانم اسکندریون از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی” به پرداخت چهار میلیون تومان جزای نقدی بدل از ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم شده است.
آزیتا اسکندریون پیشتر در دادسرای عمومی و انقلاب زنجان مورد تفهیم اتهام قرار گرفته و با قرار کفالت آزاد شده بود.

اعتراضات زاهدان؛ دست‌کم ۲۹ نفر مجروح و ۵۱ نفر بازداشت شدند

مردم زاهدان، سوران، خاش، راسک و تفتان روز جمعه هفتم مهر به خیابان‌ها آمده و با سر دادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی راهپیمایی کردند. گزارش‌ها از تیراندازی عوامل حکومت به سمت معترضان در زاهدان و زخمی شدن ده‌ها شهروند، از جمله هشت کودک، و بازداشت ده‌ها نفر دیگر حکایت دارد.

سایت حال‌وش گزارش داد در جریان حمله ماموران امنیتی به قصد سرکوب تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم زاهدان، دست‌کم ۲۹ نفر، از جمله هشت کودک، با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای زخمی شده‌اند.

این منبع همچنین شمار بازداشت‌شدگان را دست‌کم ۵۱ نفر اعلام کرد.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده، ماموران امنیتی مناطق مختلف زاهدان از جمله شیر‌آباد، بعثت و مشترک را محاصره کرده‌ و با حمله به منزل چند شهروند، آنها را بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کردند.

حال‌وش پیش از این تعداد شهروندان بازداشت شده روز جمعه در زاهدان، خاش و میرجاوه را دست‌کم ۳۱ نفر اعلام کرده بود.

سرکوب خشونت‌بار معترضان در استان سیستان و بلوچستان در روز جمعه هفتم مهر با محکومیت جهانی همراه شد.

کلودیا تنی، عضو مجلس نمایندگان آمریکا، با ابراز تاسف درباره حمله ماموران حکومتی به سوی معترضان در زاهدان، با مردم «شجاع» ابراز همبستگی کرد.

او در حساب ایکس خود نوشت: «این خشونت سپاه پاسداران نفرت‌انگیز است. از آن‌ها می‌خواهم فورا حمله به مردم خود را پایان دهند.»

هانا نیومن، نماینده آلمان در پارلمان اروپا نیز با انتشار ویدیویی از تیراندازی ماموران جمهوری اسلامی به سوی معترضان در زاهدان نوشت: «رژیم [ایران] در تاریکی می‌کشد. بیایید آنچه را که انجام می‌دهد روشن کنیم.»

زاهدان

با وجود انکار مقام‌های حکومتی، ویدیوها و گزارش‌های منتشر شده از زاهدان، از تیراندازی مستقیم نیروهای امنیتی به سوی شهروندان در مناطق مختلفی از شهر و ایستادگی معترضان در مقابل ماموران حکایت دارند.

مهدی شمس‌آبادی، دادستان زاهدان مدعی شد هیچ‌گونه تیراندازی‌ای در استان سیستان و بلوچستان «رخ نداده است».

خبرگزاری ایرنا به نقل از او نوشت که شرایط در زاهدان «عادی» است و نمازگزاران بدون هیچ اتفاقی مصلای شهر را ترک کرده‌اند و به سمت خانه‌های خود رفته‌اند.

این اظهارات در حالی‌ مطرح شده است که پیش‌تر خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، با تایید حمله مسلحانه نیروهای امنیتی به مردم نوشت: «عده‌ای قلیل اقدام به تجمع و سنگ‌اندازی به سمت نیروهای امنیتی کردند که ماموران نیز با تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشک‌آور صحنه را مدیریت کردند.»

این خبرگزاری همچنین مدعی شد معترضان «بعد از دقایقی پراکنده شدند» و اکنون «هیچ مشکل خاصی» در سطح شهر زاهدان وجود ندارد.

با این‌ حال ویدیوهای منتشر شده نشان می‌دهند ماموران نظامی برای سرکوب مردم تیربار به همراه دارند.

یک ویدیوی منتشر شده در کمپین «فعالین بلوچ» هم نشان می‌دهد کودکی خردسال در جریان تیراندازی‌ها مجروح شده است.

تعدادی از معترضان مجروح به درمانگاه مسجد مکی زاهدان منتقل شده‌اند و در حال مداوا هستند.

در ویدیوهایی نیز شلیک گاز اشک‌آور از سوی ماموران حکومتی به سمت مردم زاهدان دیده می‌شود.

ویدیوهایی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان می‌دهند ماموران پس از حمله به مردم از سوی معترضان عقب رانده شده و فرار کرده‌اند.

مردم شهر زاهدان پس از نماز جمعه‌ای که یک روز پیش از سالگرد کشتار این شهر در جمعه خونین برگزار شد، به خیابان‌ها آمده و شعارهایی چون «تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت» سر دادند.

«بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی» از دیگر شعارهای معترضان بود.

معترضان زاهدان در راهپیمایی‌های یک سال گذشته خود بارها به خشونت و جنایات سپاه و بسیج، دو نهاد نظامی و شبه‌نظامی جمهوری اسلامی اشاره کرده‌اند.

«خدانور ما رو بردن، جنازه‌اش رو آوردن» و «کشته شده خدانور، به دست چندتا مزدور» از دیگر شعارهای معترضان در زاهدان بود.

خدانور لجه‌ای، جوان ۲۷ ساله‌ای بود که یک روز پس از جمعه خونین زاهدان، ماموران به کلیه او شلیک کردند و به دلیل خودداری کادر پزشکی از درمانش، در بیمارستان جان باخت.

تصویر شکنجه او از سوی ماموران انتظامی هنگام بازداشت در یک سال پیش از قتلش، در شبکه‌های اجتماعی بسیار مورد توجه قرار گرفت. در این عکس، دست‌های او به میله پرچم وسط حیاط بسته شده است.

شهروندان زاهدانی اما در راهپیمایی اعتراضی خود شعار «بلوچ می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد» نیز سر دادند.

علاوه بر این شعارها، ویدیوهای متعددی از زاهدان منتشر شده است که حاکی از تیراندازی ماموران امنیتی به سمت مردم است.

نیروهای امنیتی علاوه بر محوطه اطراف مسجد مکی، در مناطق بازار مشترک، شیرآباد، کشاورز و خیام زاهدان نیز به سمت مردم شلیک کردند.

بر اساس گزارش حال‌وش و گفته‌های شاهدان عینی، نیروهای نظامی مستقر مقابل مصلای زاهدان، چند بار رگبار هوایی زده و داخل آن گاز اشک‌آور انداختند.

با ادامه‌دار شدن این درگیری‌ها بین معترضان و ماموران، شهروندان شعارهایی چون «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم» سر دادند.

راهپیمایی‌کنندگان همچنین شعار دادند: «برادر شهیدم، خونت رو پس می‌گیرم …»

بر اساس گزارش منابع محلی، مسجد مکی زاهدان همچنان در محاصره نیروهای امنیتی است و درگیری بین ماموران و مردم ادامه دارد.

علاوه بر زاهدان، گزارش‌ها و ویدیوهایی نیز از راهپیمایی‌های اعتراضی مردم در دیگر شهرهای استان سیستان و بلوچستان منتشر شده است.

سوران

مردم سوران با وجود جو شدید امنیتی این شهر به خیابان آمده و شعارهایی از جمله «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی» سر دادند.

خاش

بر اساس ویدیوهای منتشر شده، مردم معترض در خاش روز هفتم مهر در راهپیمایی اعتراضی خود با حمله ماموران حکومتی مواجه شده و توانستند آن‌ها را عقب برانند.

این معترضان در راهپیمایی خود فریاد «مرگ بر خامنه‌ای» سر دادند.

بر اساس ویدیوهای منتشر شده، معترضان همچنین شعارهایی علیه بسیج و سپاه سر دادند.

راسک و تفتان

در شهرهای راسک و تفتان نیز شهروندان روز جمعه به خیابان‌ها آمده و علیه جمهوری اسلامی شعار دادند.

بر اساس گزارش‌ها، ماموران سعی کردند معترضان را متفرق کنند.

هم‌زمان با این راهپیمایی‌ها و درگیری‌ها،‌ نت‌بلاکس، سازمان نظارت بر اینترنت جهانی، بر اساس معیارهای فنی اتصال به اینترنت گزارش‌ها درباره اختلال شدید و قطع سیستماتیک اینترنت زاهدان را تایید کرد.

این سازمان اعلام کرد مقام‌های جمهوری اسلامی با هدف سرکوب اعتراضات در زاهدان، اینترنت را به صورت سیستماتیک قطع کرده‌اند.

راهپیمایی اعتراضی شهروندان در زاهدان و دیگر شهرهای استان سیستان و بلوچستان در حالی یک روز پیش از نخستین سالگرد جمعه خونین برگزار شد که مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی، در خطبه‌های نماز جمعه امروز خود از رسیدگی قانونی به جنایات رخ داده از سوی حکومت اظهار ناامیدی کرد.

امام جمعه اهل سنت زاهدان در خطبه‌های نماز جمعه امروز، کشتار هشتم مهر سال گذشته را برای هر کسی که «وجدانی بیدار دارد» حادثه‌ای تلخ توصیف کرد و گفت چنین حملاتی با بیش از ۱۰۰ کشته و ۳۰۰ مجروح در هیچ کجای دنیا پیش نمی‌آید.

به گفته مولوی عبدالحمید، مصلای زاهدان همیشه مکانی محوری در زمینه «وحدت و امنیت» بوده و کسی انتظار نداشت کشتار جمعه خونین در چنین محلی رخ دهد.

او گفت: «به قاضیانی که پرونده را رسیدگی می‌کنند شناخت داریم. آدم‌های خوبی هستند اما در کشور ما، قضات استقلال لازم را ندارند و بر همین اساس، اطلاع داریم که از جاهای مختلف بر این قاضی‌ها فشارهای زیادی وارد می‌شود.»

مولوی عبدالحمید تاکید کرد که دیگر به اینکه قاضی پرونده جمعه خونین بتواند حکمی [به نفع قربانیان] صادر کند، امیدی ندارد.

در روزهای گذشته گزارش‌های متعددی درباره تشدید جو امنیتی زاهدان و دیگر شهرهای سیستان و بلوچستان در آستانه سالگرد کشتار هشتم مهر منتشر شده است.

بر اساس این گزارش‌ها، شمار زیادی نیروی امنیتی از استان‌های همجوار به سیستان و بلوچستان گسیل و شهر زاهدان محاصره شده و نیروهای نظامی در روزهای هفتم و هشتم مهر در حالت آماده‌باش قرار گرفته‌اند.

هشتم مهر ۱۴۰۱ که به جمعه خونین زاهدان مشهور است، تجمعی از سوی نمازگزاران در اعتراض به تجاوز یک فرمانده نیروی انتظامی به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ در چابهار شکل گرفت.

در واکنش، ماموران نظامی و عوامل جمهوری اسلامی از جمله با تک‌تیراندازهای مستقر بر پشت‌بام‌ها با گلوله‌های جنگی تجمع‌کنندگان و البته شهروندان دیگر را در مصلای زاهدان هدف قرار دادند.

بر اساس جدیدترین آمار حال‌وش که اخبار سیستان و بلوچستان را پوشش می‌دهد، در جریان این حمله وحشیانه دست‌کم ۱۰۵ شهروند شامل ١٧ کودک و نوجوان کشته و ده‌ها تن دیگر قطع نخاع، نابینا، مجروح و نقص عضو شدند.

حدود یک ماه بعد و در روز ۱۳ آبان حمله مرگ‌بار دیگری این‌ بار در شهر خاش رخ داد و با شلیک گلوله‌های جنگی ماموران امنیتی به نمازگزاران این شهر، دست‌کم ۱۸ نفر کشته و ده‌ها نفر دیگر مجروح شدند.

 

۱۴۰۲ مهر ۷, جمعه

مولوی عبدالحمید: کشتاری مانند جمعه خونین هیچ جای دنیا پیش نمی‌آید

مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان، کشتار معترضان در این شهر در روز ۸ مهر سال گذشته را اتفاق تلخی توصیف کرد که جایی در جهان پیش نمی‌آید.

او در خطبه‌های نماز جمعه روز ۷ مهر زاهدان گفت: «به سالگرد جمعه خونین در مهرماه سال گذشته رسیدیم. برای مردم ما و همه کسانی که در جهان وجدان بیدار و آزادگی دارند، اتفاق تلخی بود. این اتفاق هیچ جای دنیا پیش نمی آید. بیش از صد نفر کشته شدند و حدود سیصد نفر زخمی شدند.»

مولوی عبدالحمید در سخنانش از رسیدگی عادلانه به این رویداد در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ابراز ناامیدی کرد و از فشارها بر قضات این پرونده خبر داد.

او گفت با آن که «قاضی‌های» پرونده جمعه خونین زاهدان آدم‌های «خوبی» هستند، اما «استقلالی که باید داشته باشند را ندارند» و او اطلاع دارد که «از مراکز مختلف بر آن‌ها فشار وجود دارد»

وی با این حال تاکید کرد: «خواسته این مردم در این یکسال این است که مرتکبان این جنایت و گناه بزرگ شدند به مجازات اسلامی برسند. مردم انتظار دارند بنابر قانون این افراد مجازات شوند.»

مولوی عبدالحمید یادآوری کرد که در یک سال گذشته برخی مقام‌های حکومتی حرف از «مصالحه» زده‌اند اما خانواده قربانیان با وجود نیازشان به پول و فقر اقتصادی، راضی به «پذیرفتن دیه» نشده‌اند.

او شرط رضایت خانواده‌ها از اجرای احکام قصاص را «جلب رضایت کل مردم ایران، آزادی زندانیان سیاسی و محصوران» دانست و افزود آن‌موقع ما از مردم خواهیم خواست که از «خون‌ها گذر کنند».

امام جمعه زاهدان همچنین در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما با دروغ و تهمت مخالفیم اما باید انتقاد باشد. انتقاد به صلاح کشور است. خواسته‌های ملی وجود دارد. همه مردم ایران خواسته‌های مشخص دارند. همه مردم ایران امروز گرفتار هستند. تا این گرفتاری‌ها رفع نشود، تا با نخبگان جامعه نشنید و مشکلات را حل نکنید، این بحران ادامه خواهد یافت.

این رهبر اهل سنت ایران به وضعیت وخیم معیشتی مردم هم اشاره کرد و گفت:  وضعیت اقتصادی خوب نیست. مشکلات اقتصادی و معیشت بر مردم ایران فشار وارد می‌کند. درآمد مردم کم است و آنها مقابل زن و بچه‌هایشان شرمنده هستند… مردم بدهکار و گرفتارند. حتی تجار هم گرفتارند. تنگدستی بر همه ابعاد ملت تاثیر گذاشته است… چرا فکر اساسی برای مشکل مردم نمی‌شود. برنامه‌های دولت جواب نداده است.

مولوی عبدالحمید همچنین از حاکمیت خواست حقوق و آزادی‌های سیاسی شهروندان را محترم شمرده، از تبعیض که حتی میان شیعیان نیز وجود دارد دست بردارد و عدالت و برابری را بین همه شهروندان ایران برقرار کند.

عدم رعایت اصل تفکیک جرائم؛ گزارشی از آخرین وضعیت حمزه درویش در زندان لاکان رشت

خبرگزاری هرانا – حمزه درویش، زندانی سنی مذهب دوران محکومیت خود را بدون رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان لاکان رشت سپری میکند. وی توسط زندانیان جرائم خشن مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حمزه درویش، زندانی سنی مذهب محبوس در زندان لاکان رشت، توسط زندانیان جرائم خشن مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این شهروند به هرانا گفت: “آقای درویش در بند هشت (جرائم خشن) نگهداری میشود. وی در روزهای اخیر توسط زندانیان این بند با ضربات چاقو از ناحیه پشت مورد ضرب و جرح قرار گرفت. او پس از انتقال به بهداری زندان، بخیه و پانسمان شده است.”

به گفته این منبع مطلع، “بند مذکور مربوط به زندانیان دارای حکم اعدام است. تاکنون نیز رئیس و ماموران این زندان در این خصوص با زندانیانی که حمزه را مورد ضرب و شتم قرار دادند، برخوردی نکرده اند. حتی دوربینهای زندان را بررسی نکردند.”

حمزه درویش در تاریخ نوزدهم مردادماه، در اعتراض به صدور حکم ۱۴ سال حبس در تبعید از طریق بلعیدن قرص دست به خودکشی زده بود. وی چند روز بعد از اقدام به خودکشی، از بیمارستان رازی به یکی از سلول های انفرادی زندان لاکان رشت منتقل شد. نهایتا در تاریخ ششم شهریورماه، به بند هشت (جرائم خشن) این زندان بازگردانده شد.

یک منبع مطلع پیشتر به هرانا گفته بود: “آقای درویش از تاریخ ۱۴ مهرماه ۱۴۰۱، پیش از شروع درگیری ۱۷ مهرماه سال گذشته در زندان لاکان رشت، به صورت تنبیهی به سلول انفرادی این زندان منتقل شده بود. صدور حکم او ناعادلانه بوده و وی را متهم ردیف اول پرونده درگیری در زندان اعلام کردند. در صورتی که حمزه در سلول انفرادی بوده و در این درگیری حضور نداشته است.”

مورخ ۸ مردادماه سال جاری، حمزه درویش از بابت پرونده ای که در دوران حبس برای وی گشوده شده، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت از بابت اتهام “اجتماع و تبانی برضد امنیت کشور” به پنج سال حبس، از بابت اتهام “مشارکت در تخریب عمدی به قصد مقابله با نظام” به پنج سال حبس، از بابت اتهام “توهین به رهبری” به دو سال حبس و از بابت اتهام “توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی” به دو سال حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی و از بابت “احراق عمدی بنا و ساختمان زندان و متعلقات آن به قصد مقابله با نظام” به نفی بلد (تبعید) از محل سکونت فعلی خود به شهرستان رامهرمز محکوم شد.

پیشتر یک منبع مطلع در رابطه با جزئیات گشایش پرونده جدید علیه آقای درویش در دوران حبس به هرانا گفته بود: “این پرونده با شکایت سازمان زندانها به دنبال درگیری ۱۷ مهرماه ۱۴۰۱، در این زندان گشوده شده است. در اواخر آبان ماه سال گذشته جلسه بازپرسی آقای درویش در شعبه شانزدهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب رشت به صورت ویدیو کنفراس از بابت اتهاماتی از قبیل “اهانت به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی کشور، آتش زدن احراق عمدی و تخریب عمدی عمارت و بنا و اموال به قصد مقابله با حکومت اسلامی و توهین به رهبری” برگزار شده بود.”

حمزه درویش، زندانی اهل تالش پیشتر در اظهاراتی عنوان کرده بود که در سال ۹۳ نیروهای یک گروه بنیادگرای مستقر در سوریه با فریب، او را به ترکیه کشانده و سپس به سوریه منتقل کرده‌اند. مدتی را در زندان داعش بوده و سپس با دریافت امان نامه‌ای از سفارت ایران در ترکیه، به ایران فرار کرده و خود را به نیروهای امنیتی معرفی کرده است.

آقای درویش پس از یک سال آزادی با وثیقه مجددا بازداشت و در دادگاهی پر ابهام به ۱۵ سال حبس محکوم شد. وی در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، از زندان رجایی شهر کرج خارج و به زندان لاکان رشت منتقل شد. حمزه درویش در تاریخ ۹ مهرماه ۹۹ برای دومین بار از زمان انتقال به زندان لاکان رشت به یکی از سلول‌های انفرادی این زندان منتقل و نهایتا در تاریخ ۲۳ آذرماه ۹۹ به سالن ۱۰ این زندان منتقل شد.

در تاریخ ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۰ جلسه بازپرسی وی، در خصوص پرونده ای دیگر به صورت آنلاین در شعبه ۱۶ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان رشت، برگزار و تفهیم اتهام شد. این پرونده با شکایت وزارت اطلاعات و با استناد به انتشار فایل صوتی آقای درویش در فضای مجازی که در آن از شرایط نگهداری اش در زندان سخن گفته بود، تشکیل شد.

جمعه خونین زاهدان: همگرایی خشم ملی و سرکوب در بلوچستان

خبرگزاری هرانا – درست یکسال پیش، شهر زاهدان در پس زمینه اعتراضات سراسری در ایران، شاهد قتل عام حدود یکصد شهروند بلوچ از جمله دستکم ۱۵ کودک توسط نیروهای انتظامی-امنیتی شد.

در یکسالی که گذشت شهروندان بلوچ بصورت پیوسته به اعتراضات مسالمت آمیز خود ادامه دادند با اینحال تا این لحظه هیچ فردی به خاطر ایفای نقش در قتل عام معترضان مورد تعقیب و برخورد قضایی جدی قرار نگرفته است. دادگستر، بانک اطلاعاتی ناقضان حقوق بشر با ارائه گزارشی که در ادامه می آید ضمن بررسی آنچه در این واقعه رخ داده است به معرفی تعدادی از چهره های دخیل در سرکوب اعتراضات یکسال اخیر بلوچستان و تاکید بر ضرورت پاسخگو کردن عوامل آن می پردازد.

 

خلاصه

در پس‌ زمینه اعتراضات سراسری ناشی از مرگ دلخراش مهسا امینی، زاهدان شاهد سرکوب وحشیانه‌ای در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۱، بود. در حالی که معترضان پس از اقامه نماز جمعه در مصلی بزرگ زاهدان تجمع کرده بودند، نیروهای امنیتی به شلیک رگباری از گلوله‌های جنگی مبادرت کردند. ، گلوله های جنگی و گاز اشک آور که منجر به تلفات قابل توجهی شد. این فاجعه که اکنون به نام «جمعه خونین زاهدان» شناخته می‌شود، نمادی از بی توجهی روزافزون مقامات ایرانی نسبت به قداست جان انسان‌ها و گسترده تر شدن مبارزات جامعه بلوچ در کشور است.

مشکلات جامعه بلوچ ایران

جامعه بلوچ در ایران که عمدتاً در منطقه جنوب شرق کشور از جمله استان سیستان و بلوچستان سکونت دارند، از دیرباز با حاشیه‌نشینی اجتماعی-اقتصادی و سیاسی مواجه بوده‌اند. مردم بلوچ به عنوان یک اقلیت مسلمان سنی در یک کشور عمدتا شیعه، اغلب با تبعیض مذهبی و به حاشیه رانده شدن قومی دست و پنجه نرم می کنند.

۱– نابرابری های اقتصادی: سیستان و بلوچستان با وجود اینکه یکی از بزرگ ترین استان های کشور است، در زمره فقیرترین استان ها نیز قرار دارد. امکانات اولیه مانند آب، برق و مراقبت های بهداشتی برای بسیاری غیرقابل دسترس است. نرخ بیکاری به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین کشوری است. محرومیت اقتصادی سیستماتیک به نارضایتی ها دامن زده و بین مردم بلوچ و دولت مرکزی شکاف ایجاد کرده است.

۲– به حاشیه راندن سیاسی: بلوچ ها نمایندگی محدودی در نظام سیاسی ایران دارند. سیاست‌هایی که در تهران اتخاذ می‌شوند اغلب نیازها و چالش‌های منحصربه‌فرد جامعه بلوچ را نادیده می‌گیرند. فقدان نمایندگی قابل توجه بلوچ به این معنی است که صدای آنها اغلب در راهروهای سیاست گذاری شنیده نمی شود.

۳– تبعیض مذهبی: بلوچ ها به عنوان مسلمانان سنی در ایران با اکثریت شیعه، با تبعیض مذهبی مواجه هستند. این امر در دسترسی محدود آنها به آموزش دینی، محدودیت در ساخت مساجد اهل سنت و آزار و اذیت روحانیون اهل سنت مشهود است.

۴– سرکوب فرهنگی: سیاست دولت ایران در قبال اقلیت ها از جمله بلوچ ها به سمت همسان سازی اجباری گرایش دارد. سنت ها، زبان ها و آداب و رسوم بلوچ اغلب با سرکوب مواجه می شوند. سیستم آموزشی این منطقه به ندرت دوره هایی را به زبان بلوچی ارائه می دهد، این سیاست ها به آرامی میراث زبانی جامعه بلوچ را از بین می برد.

۵– نقض حقوق بشر: دستگیری های خودسرانه، بازداشت غیرقانونی، شکنجه و قتل های فراقانونی در منطقه بلوچستان مستمر گزارش شده است. وضعیت ناپایدار امنیتی منطقه، تا حدی به دلیل مرزهای آن با پاکستان و افغانستان، اغلب به عنوان بهانه ای برای این تخلفات استفاده می شود.

 

اعتراضات سراسری در ایران

جان باختن دردناک مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱، در زمانی که در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی بود، به بروز اعتراضات گسترده منجر شد. سرنوشت این جوان ۲۲ ساله به سرعت نمادی از ناامیدی گسترده تر از عملکرد حکومت ایران شد. رشته تظاهراتی با کلیدواژه «زن، زندگی، آزادی» در بیرون از بیمارستان کسری تهران آغاز شد و به سرعت در تمام ۳۱ استان از جمله سیستان و بلوچستان گسترش یافت. هر چند این اعتراضات با مرگ مهسا شعله ور شد اما دامنه آن برای به چالش کشیدن زیربنای ایدئولوژیک حکومت ایران گسترده شد.

 

جمعه خونین زاهدان: روایتی عمیق

زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان ایران، در ۸ مهر ۱۴۰۱، به کانون توجه جهانی تبدیل شد، رویدادی که اکنون به عنوان «جمعه خونین» در حافظه جمعی ثبت شده است. در اینجا، غم و اندوه ملی از مرگ دلخراش مهسا امینی با خشم منطقه‌ای به دلیل تعرض ادعایی به یک دختر جوان بلوچ همراه شد. این دو رویداد با هم ترکیبی قوی از خشم و سرکشی در برابر ظلم سیستماتیک ایجاد کردند.

در حالی که ایران درگیر اعتراضات سراسری بود، سیستان و بلوچستان مجموعه ای از نارضایتی های منحصر به فرد خود را تجربه می کرد. در بحبوحه مرگ مهسا امینی، خبری مبنی بر تعرض یک افسر عالی رتبه پلیس به نام ابراهیم کوچکزایی به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ منتشر شد. این فقط یک نقض حقوق بشر نبود بلکه وزن تاریخی ستم بر بلوچستان را با خود به همراه داشت.

مردم محلی خشمگین شدند. خبر منتشر شد و تصمیم جمعی گرفته شد: پس از نماز جمعه آینده، جامعه تظاهرات مسالمت آمیزی علیه این جنایت برگزار می کند و همزمان با اعتراضات سراسری جاری اعلام همبستگی می کند.

 

جمعه خونین آشکار می شود

در روز سرنوشت‌ساز، هزاران نفر جمع شدند و شعارهایشان حس مشترک عدالت و تغییر را بازتاب می‌داد. گستره وسیع مصلی بزرگ زاهدان به دریایی از معترضین تبدیل شد تا به طور مسالمت آمیز نگرانی های خود را مطرح کنند.

با این حال، طبق گزارشات منابع محلی و شاهدین ، نیروهای امنیتی ایران پیشگیرانه برای سرکوب خشونت آمیز اعتراضات برنامه ریزی کرده بودند. با تجمع معترضان، واحدهایی از نیروهای امنیتی در پشت بام های استراتژیک اطراف مصلی و مسجد مکی قرار گرفتند. با افزایش شتاب جمعیت، این نیروها حمله خود را آغاز کردند.

اول، گزارش هایی مبنی بر شلیک گاز اشک آور منتشر شد که باعث وحشت گسترده شد. با کاهش شوک اولیه جمعیت و تلاش برای یافتن زمینه امن تر، مرحله مرگبارتر سرکوب آغاز شد. شاهدان عینی از تغییر وحشتناکی خبر دادند زیرا شلیک پراکنده گاز اشک آور با شلیک گلوله واقعی جایگزین شد.

صحنه به آشوب تبدیل شد. معترضان از جمله زنان، کودکان و افراد مسن در رگبار بی امان گرفتار شدند. بسیاری سعی کردند فرار کنند، اما نیروهایی که موقعیت استراتژیک داشتند تلاش کردند تا اطمینان حاصل کنند که مسیرهای فرار محدود است. خون محوطه مصلی را در بر گرفت و فریادهای درد و اندوه با صدای شلیک گلوله ها در هم آمیخت.

 

پیامدهای خشونت

این سرکوب وحشیانه فقط چند ساعت به طول انجامید، اما تأثیر آن برای نسل ها احساس خواهد شد. گزارش های فوری هرج و مرج بود و تعداد کشته ها و مجروحان در نوسان بود. با این حال، منابع موثق تخمین می زنند که حداقل ۹۰ نفر از جمله حدود ۱۵ کودک جان خود را از دست داده و صدها نفر دیگر زخمی شده اند. برخی برای فرار در ازدحام مردم زیر دست و پا افتادند، در حالی که برخی دیگر قربانی مستقیم تیراندازی شدند.

بلافاصله پس از آن، زاهدان در شوک رفت. اما با گذشت روزها، شهر و در واقع جامعه بلوچ گسترده تر از قبل گرد هم آمدند. این تراژدی به یک نماد تبدیل شد و گروه‌های مختلف را علیه آنچه که آنها وحشیگری کنترل نشده حکومت ایران می‌دانستند متحد کرد.

با وجود خشونت جمعه خونین، روحیه معترضان شکسته نشد. در هفته‌های بعد، زاهدان شاهد تظاهرات بیشتری بود، به‌ویژه پس از نماز جمعه، که نشان‌دهنده مقاومت مداوم و امتناع از فراموشی وقایع ۸ مهر بود.

 

میراث جمعه خونین

جمعه خونین زاهدان فراتر از یک رویداد است، اکنون نماد مقاومت در برابر ظلم است، نه تنها در ایران بلکه در سطح جهانی. جامعه بین المللی وحشت و محکومیت خود را ابراز کرد و سازمان های حقوق بشری خواستار تحقیقات کامل و بی طرفانه در مورد اقدامات نیروهای امنیتی ایران شدند. رویدادهای آن روز، اگرچه غم انگیز است، اما دعوت به تغییر، عدالت و پایان دادن به خشونت های سیستمی و ظالمانه را تقویت کرده است.

۸ مهر ۱۴۰۱ شاهد نمایش وحشیانه استفاده بیش از حد از زور علیه غیرنظامیان بود که در نهایت به استفاده از نیروی مرگبار افزایش یافت. بدیهی است که ملاحظات تناسب در نظر گرفته نشده است. تصمیم نیروهای امنیتی برای مسدود کردن مسیرهای خروجی علاوه بر این حاکی از پیش بینی شنیعی است.

اقدامات نیروهای وابسته به حکومت در جمعه خونین، نقض آشکار قوانین بین المللی و معاهدات حقوق بشری است. ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) به مفاد آن ملزم است. ماده ۶ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی تصریح می کند که “هر انسانی حق ذاتی حیات دارد. این حق توسط قانون حمایت می شود. هیچکس را نمی توان خودسرانه از زندگی خود محروم کرد.” علاوه بر این، ماده ۷ شکنجه یا رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز را ممنوع کرده است. سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بین المللی به خوبی تثبیت کرده اند که احترام به این حقوق، بر پلیس و سایر نیروهای امنیتی نیز ضروری است.

در مواقعی که اعتراض به حدی می‌رسد که ممکن است استفاده از زور لازم باشد، مأموران امنیتی همچنان موظف به احترام و حفظ جان انسان‌ها هستند. از سلاح گرم فقط باید برای دفاع شخصی یا دفاع از دیگران استفاده شود.

با توجه به گزارش های نگران کننده در مورد آزار و تجاوز جنسی که گفته می شود توسط نیروهای امنیتی در این شهر انجام شده است، ضروری است که کمیته حقیقت یاب سازمان ملل متحد، مطابق با ماموریت خود، بررسی سریع و کاملی از آزار جنسی از زنان و دختران در بافت اعتراضات انجام دهد. این ماموریت همچنین دولت جمهوری اسلامی ایران را ترغیب می کند تا حقوق بشر را رعایت، حمایت و اجرا کند و تمامی اقدامات لازم را برای توقف و جلوگیری از کشتارهای خودسرانه، سایر اشکال محرومیت خودسرانه از زندگی، ناپدیدسازی های اجباری، خشونت و سوء استفاده جنسی، بازداشت ها و زندانی کردن های خودسرانه، شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات های ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز همه شهروندان از جمله شرکت کنندگان در اعتراضات مسالمت آمیز انجام دهد.

 

نتیجه

جمعه خونین زاهدان یادآوری آشکاری از تلاقی مسائل ملی گسترده با مشکلات منطقه‌ای خاص است. همزمان با ایرانیان سراسر کشور که برای ابراز نارضایتی از سیاست‌های سرکوبگر دولت به خیابان آمده بودند، در زاهدان اما جامعه بلوچ که از پیش محروم بود به‌طور شدیدتری با خشونت مواجه شد. خواسته‌های آنها برای عدالت، هم برای مهسا و هم برای دختر ۱۵ ساله بلوچ، با گلوله های کشنده و گاز اشک‌آور مواجه شد. همزمان با دست و پنجه نرم کردن جهان با این رویدادها، اهمیت درک پویایی‌های منطقه‌ای در جنبش‌های ملی بیشتر برجسته می‌شود. مردم زاهدان و به تبع آن جامعه بلوچ ایران، خواهان عدالت برای رویدادهای ۸ مهرماه و پایان دهه‌ها غفلت و سرکوب سیستماتیک هستند.

 

ضرورت شناسایی عاملان: تضمین پاسخگویی در کشتار زاهدان

اعمالی که در روز جمعه خونین زاهدان رخ داد، فقط یک اتفاق نیست. آنها نماد مسائل سیستمی عمیق تر مربوط به حکومت، کنترل و اعمال قدرت هستند. خشونتی که علیه معترضان ایجاد می شود، نقض اصول اساسی حقوق بشر و قوانین بین المللی است. شناسایی عاملان یک گام اساسی برای حمایت از حاکمیت قانون و حفاظت از ساختار جامعه مدنی است. از دیگر دلایل لزوم پاسخگو کردن عاملان این واقعه میتوان به موارد زیر اشاره کرد :

۱– برقراری عدالت: عدالت یک اصل جهانی فراتر از مرزها و فرهنگ‌ها است. برای خانواده‌های قربانیان و مجروحان، شناخت مسئولان فاجعه احساس آرامش و اعتقاد به شناخته شدن رنج‌هایشان را ایجاد می‌کند. این گامی به سوی التیام، هم برای افراد و هم برای جامعه به طور کلی است.

۲– پاسخگویی و بازدارندگی: افراد مسئول باید پیامی روشن به سایر متخلفان احتمالی دهند، که چنین اعمالی بدون مجازات نمی مانند. این به نوبه خود به عنوان یک عامل بازدارنده عمل می کند و تضمین می کند که چنین اعمال شنیعی در آینده تکرار نمی شود.

۳– حفظ اعتماد: دولت ها و نهادها قدرت خود را از اعتمادی که شهروندان به آن ها می کنند، می گیرند. هنگامی که این اعتماد نقض می شود، همانطور که در زاهدان اتفاق افتاد، بازگرداندن آن بسیار مهم است. شناسایی و اقدام علیه مجرمان نشان دهنده تعهد به رعایت قانون و جلب اعتماد عمومی است.

۴– ارتقای حقوق بشر: جامعه جهانی به سازمان های حقوق بشر به عنوان دیده بان و حامی حقوق جهانی می نگرد. نقش فعال آنها در چنین حوادثی تعهد آنها به این آرمان ها را تأیید می کند و چارچوب جهانی حقوق بشر را تقویت می کند.

۵– ایجاد سابقه تاریخی: با مستندسازی جزئیات و پاسخگویی افراد، یک رکورد تاریخی ایجاد می شود. این تضمین می کند که نسل های آینده از اشتباهات گذشته آگاه هستند و تاریخ تکرار نمی شود.

 

 

۱۴۰۲ مهر ۶, پنجشنبه

دو واحد صنفی متعلق به شهروندان بهائی در اصفهان پلمب شد

خبرگزاری هرانا – روز سه شنبه بیست و یکم شهریور ماه، دو واحد صنفی متعلق به شهروندان بهائی در اصفهان توسط ماموران وزارت اطلاعات پلمب شد. همچنین شماری از لوازم شخصی و کار این شهروندان نیز توسط نیروهای امنیتی ضبط شده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز سه شنبه بیست و یکم شهریور ماه ۱۴۰۲، دو واحد صنفی متعلق به شهروندان بهائی در اصفهان پلمب شد.

یک شهروند بهائی ساکن اصفهان در تماس با هرانا گفت: “مامورین اداره اطلاعات ضمن مراجعه به محل کسب ارشیا روحانى و حمید منزوى اقدام به پلمپ مغازه های این شهروندان کردند. مامورام همچمنین لپ تاپ ها، موبایل ها و دستگاه هاى فتوکپى این شهروندان را ضبط کردند”.

وی در ادامه با بیان اینکه “این شهروندان بهائی در زمینه چاپ و تکثیر فعالیت دارند”، افزود: “علیرغم گذشت دو هفته از پلمب این دو واحد صنفى و مراجعات مکرر این شهروندان به نهادهای امنیتی، تاکنون علت پلمب محل کسب این شهروندان به آنها اعلام نشده است.”

پلمب محل کسب شهروندان بهائی توسط نهادهای امنیتی مسبوق به سابقه است و هر ساله گزارشاتی از پلمب محل کسب شهروندان بهائی در شهرهای مختلف ایران منتشر میشود.

۱۴۰۲ مهر ۵, چهارشنبه

بلاتکلیفی پنج شهروند بهایی در بند ۲۰۹ زندان اوین

بر اساس اطلاع ایران‌وایر، پنج نفر از  شش شهروند بهایی که ۲۲ مرداد امسال بازداشت شدند، همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین و در بلاتکلیفی به سر می‌برند.

روز ۲۲ مرداد امسال وزارت اطلاعات با انتشار بیانیه‌ای از بازداشت شهروندان بهایی داروخانه‌دار و ارتباط آن‌ها با پولشویی و قاچاق دارو خبر داد.

بر اساس اطلاع ایران وایر، سینا ایقانیان، افشین طبیانیان، اشکان طبیانیان، اردلان طبیانیان، افسانه طبیانیان و فریبرز خانجانی  شش شهروند بهایی بازداشت شده هستند که  که در مجموع اداره ۱۷ داروخانه را به عهده داشته‌اند اتهامات مذکور را رد کرده‌اند.

منابع نزدیک به این افراد به ایران وایر گفته‌اند با وجود تبلیغات گسترده در رابطه با بازداشت این افراد اما وزارت اطلاعات هیچ مدرکی مبنی بر ادعاهایی که علیه این شهروندان مطرح کرده، ارائه نداده است.

 در حال حاضر داروخانه‌های شهروندان بازداشت‌‌شده که برخی از آن‌ها با یکدیگر نسبت خانوادگی دارند، پلمپ شده‌اند.

به گفته منابع نزدیک به این افراد پلمپ داروخانه‌ها منجر به بیکاری صدها شهروند شده که برای این داروخانه‌ها کار می‌کردند. منابع ایران وایر می‌گویند اموال دیگر این شهروندان نیز  توقیف شده است.

۱۴۰۲ مهر ۴, سه‌شنبه

دستگیری دست‌کم ۶۰۰ زن در تهران در سالگرد مهسا

IRANWIRE

هم‌‌اکنون ۱۳۰ زن که در سالگرد مهسا دستگیر شده‌اند، در بند قرنطینه زندان زنان قرچک در انتظار رسیدگی به وضعیتشان هستند.

بر اساس گزارشی که کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان روز پنج‌شنبه منتشر شده، تنها در سالگرد جان باختن مهسا امینی در روز ۲۵ شهریور دست‌کم ۶۰۰ زن در تهران دستگیر شده‌اند.

در این گزارش گفته شده که از این تعداد دستگیری، هم‌‌اکنون ۱۳۰ زن در بند قرنطینه زندان زنان قرچک در انتظار رسیدگی به وضعیتشان هستند.

کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان به نقل از خانواده برخی از دستگیرشدگان در این گزارش نوشته است که اکثر بازداشتی‌‌ها با سپردن تعهد از بازداشت پلیس آزاد شدند و زنانی که هم‌‌اکنون در زندان قرچک هستند نیز پرونده‌شان به دادسرا ارسال شده و امیدوارند که با قرار وثیقه یا کفالت آزاد شوند.

در این گزارش همچنین جزئیاتی از دستگیری‌ها در شهرهای ایران آورده و برای نمونه نوشته که در استان یزد، شهر ابرکوه، دست‌کم ۱۲ نفر از جوانانی که در شامگاه ۲۵ شهریور در میدان اصلی شهر دست به تجمع زده بودند، شبانه در محل سکونت‌شان دستگیر شده‌اند.

علاوه بر این کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان در این رابطه نوشت که این کمیته تاکنون اسامی ۲۰ تن از دستگیرشدگان دهدشت را ثبت کرده است. پیشتر جواد هاشمی‌‌مهر، معاون سیاسی و امنیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد گفته بود که در شامگاه ۲۵ شهریور در دهدشت ۱۵ تن شامل ۱۳ مرد و دو زن دستگیر شده‌اند و شمار دیگری نیز «شناسایی شده‌اند».

در مجموع، کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان در فاصله ۱۹ تا ۲۹ شهریور، اسامی ۱۱۸ فرد بازداشت‌شده را ثبت کرده است.

سالگرد جمعه خونین زاهدان؛ پیشنهاد دیه برای ساکت کردن خانواده‌های کشته‌‌شدگان

۸مهر، سالگرد جمعه خونین زاهدان، روزی که با شلیک ماموران به نمازگزاران و مردم معترض در خیابان‌های اطراف، بیش از صد تن از شهروندان بلوچ به قتل رسیدند، نزدیک است.

 گزارش‌های رسیده از زاهدان و دیگر شهرهای بلوچستان، حاکی از فشار بی‌سابقه نهادهای امنیتی و نظامی به خانواده‌های کشته‌شدگان برای دریافت دیه است. اخیرا «احمدرضا رادان»، فرمانده کل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی هم به سیستان‌و‌بلوچستان سفر کرده تا سران طوایف را راضی کند تا خانواده‌ها را مجاب کنند از دادخواهی برای فرزندان‌شان دست بکشند.

***

سال قبل در روزهای پایانی شهریور، اعتراضات سراسری در دادخواهی «ژینا (مهسا) امینی»، زن جوانی که در بازداشت گشت ارشاد کشته شد، آغاز شد. اما، هم‌زمان با کشته شدن مهسا، تجاوز یک فرمانده پلیس به یک دختر نوجوان بلوچ در چابهار نیز، آتش اعتراضات را در این استان محروم نگه‌داشته شده با جمعیت بالایی از مردم بلوچ و سنی‌مذهب را برافروخت.

«ماهو بلوچ»، دختری ۱۵ ساله از چابهار بود که «ابراهیم کوچک‌زایی»، سرهنگ نیروی انتظامی، به بهانه بازجویی از او درباره یک پرونده قتل، به این نوجوان تجاوز کرد. اگرچه جمهوری اسلامی آن موقع این موضوع را قبول نکرد، ولی بعدا روایت تجاوز به ماهو، توسط منابع محلی، امام جمعه اهل سنت زاهدان، مولوی «عبدالحمید اسماعیل‌زهی» و امام جمعه راسک، مولوی «فتحی محمد نقشبندی»، تایید شد.

درحالی‌که در اواخر شهریور، افکار عمومی بلوچستان خواهان محاکمه این فرمانده پلیس بود، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از این کار سر باز می‌زد. در همین کشاکش، بی‌اینکه حتی فراخوانی برای اعتراض داده شود،  اعتراضی میان مردمی که روز جمعه، ۸مهر ۱۴۰۱ برای نماز جمعه در مسجد مکی زاهدان جمع شده بودند، شکل گرفت و آن‌ها هدف حمله نظامیان مستقر در برجک نگهبانی مصلی قرار گرفتند و به عده‌ای دیگر نیز که در خیابان‌های اطراف کلانتری ۱۶ زاهدان بودند، از بالای این کلانتری شلیک شد.

نهادهای حقوق‌بشری بلوچستان می‌گویند که بیش از ۱۰۰ تن، از زن، مرد، پیر و کودک در همان روز و روزهای بعد از آن، به‌دلیل جراحات ناشی از گلوله‌های سرکوبگران جمهوری اسلامی کشته شده‌اند.

استان سیستان‌و‌بلوچستان با دو روز مرگبار جمعه زاهدان و جمعه خونین خاش، یعنی ۱۳آبان۱۴۰۱، بیشترین شمار کشته‌‌شدگان اعتراضات را در میان استان‌های ایران دارد.

تهدیدها و آزارها همیشه بوده است

یک شهروند بلوچ و از نزدیکان یکی از کشته‌شدگان جمعه خونین زاهدان که به دلایل امنیتی از بردن نام و دادن اطلاعاتی که ممکن است به افشای هویت او بینجامد، خودداری می‌کنیم، به «ایران‌وایر» می‌گوید که فشارها بر خانواده او و سایر خانواده‌های کشته‌شدگان، از روز اول به رگبار بستن مردم در زاهدان ادامه داشته است.

او می‌گوید: «ما حتی لحظه‌ای به حال خودمان نبوده‌ایم. همه رفت‌و‌آمدهایمان و گفت‌وگوهایمان با سرطایفه، با بزرگان و حتی بین خودمان، شدیدا تحت‌نظر بوده است.»

به گفته او، نیروهای امنیتی از ترس واکنش عمومی و برای تاثیرگذاری بیشتر، اغلب سعی کرده‌اند غیرمستقیم با خانواده‌ها در تماس باشند و از افراد متنفذی که به‌عنوان بزرگان طوایف شناخته می‌شوند، حرف‌شان را به گوش خانواده‌ها برسانند، تا یا مثلا از شکایت خود صرف‌نظر کنند، یا مثلا علنا اعلام کنند که فرزند و عزیز آن‌ها را نه جمهوری اسلامی، بلکه مخالفان مسلح یا گروه‌های سیاسی بلوچ به قتل رسانده‌اند.

این عضو خانواده یکی از کشته‌شدگان زاهدان به ایران‌وایر می‌گوید: «به خانواده ما تابه‌حال چند بار پیشنهاد دیه داده‌اند، اما نپذیرفته‌ایم. گفته‌اند (عزیزمان) را شهید اعلام می‌کنند و مستمری به ما تعلق می‌گیرد ولی ما جز با مجازات کسانی که دستور کشتار جمعه خونین زاهدان را داده‌اند، آرام نمی‌شویم.»

به گفته او، اینکه مدام پیغام و پسغام می‌فرستند، به این دلیل است که خانواده‌ها را «کلافه» کنند و ناچار به پذیرفتن پیشنهاد خود کنند. از طرف دیگر هم، با فشار روی جامعه بلوچستان، می‌خواهند مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، خانواده‌های کشته‌شدگان و مردمی که مراسم نماز جمعه هر هفته را به عرصه‌ای برای اعتراض و دادخواهی برای کشته‌شدگان تبدیل کرده‌اند، به سکوت وادار کنند.

تشدید فشارها در آستانه سالگرد جمعه خونین

در‌حالی‌که در جای‌جای ایران، خانواده‌های کشته‌شدگان تحت فشار هستند و دست‌کم یک یا چند عضو از اعضای ۴۰ خانواده داغدار، بازداشت و تهدید شده‌اند، اوضاع در بلوچستان به‌گونه دیگری پرالتهاب است.

بنا به گزارش‌ سازمان‌های حقوق‌بشری بلوچستان، از اوایل شهریور، حکومت برای متقاعد کردن خانواده‌های کشته‌شدگان و جذب افراد متنفذ، سران طوایف و رهبران مذهبی مردم به حضور در یک سخنرانی «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی در تکاپو بوده‌اند.

روز ۱۶شهریور، خبرگزاری حقوق‌بشری «حال‌وش»، در گزارشی از سفر «مصطفی محامی»، نماینده علی خامنه‌ای در استان سیستان‌و‌بلوچستان به خاش به منظور «متقاعد کردن سران طوایف و اقشار با نفوذ» برای «شرکت در سخنرانی خامنه‌ای» خبر داد.

۴ روز بعد، یعنی ۲۰شهریور۱۴۰۲، وبسایت دفتر رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای از «دیدار هزاران نفر از مردم سیستان‌و‌بلوچستان و خراسان جنوبی» با او خبر داده است.

در این سخنرانی که فعالان بلوچ می‌گویند بخشی از پروپاگاندای حکومت بوده و صرفا با هدف همسو نشان دادن مردم بلوچ با رهبری جمهوری اسلامی برگزار شده است، خامنه‌ای از همه‌چیز از جمله «تسلط استعماری انگلیس بر بخش‌هایی از آسیا» حرف زده است اما به مطالبات مردمی که در یک سال گذشته، هر جمعه در زاهدان به خیابان آمده و در دادخواهی خون کشته شدگان خود و برای تحقق آزادی و عدالت شعار داده‌اند، هیچ اشاره‌ای نکرده است.

«شیراحمد شیرانی»، فعال حقوق‌بشر و از مدیران مجموعه حال‌وش، برگزاری این سخنرانی را یکی از مقاطعی می‌داند که جمهوری اسلامی با آن خانواده‌های دادخواه بلوچستان را آزار داده است.

او می‌گوید: « ۲۰شهریور، جلسه‌ای در تهران برگزار شد که برای خوراک تبلیغاتی آن، مسوولان استانی و کشوری و فرمانده زمینی سپاه با خیلی از سران طوایف دیدار کردند تا بتوانند خانواده شهدای زاهدان و خاش را تا تهران پیش خامنه‌ای ببرند. هیچ‌کس نپذیرفت و نرفت. حتی از افراد معتمد و مورد اعتماد جامعه و سران طوایف هم عامل شناخته شده‌ای در آن مراسم نبود.»

او تاکید می‌کند که این شکست جمهوری اسلامی بوده و برای همین، دوباره در چند روز اخیر، احمدرضا رادان، فرمانده کل فراجا نیز به سیستان‌و‌بلوچستان آمده تا به خانواده‌های کشته‌شدگان فشار بیاورد شاید دیه بگیرند و سکوت کنند.

به گفته آقای شیرانی، برداشت جمهوری اسلامی این است که برای خواباندن اعتراضات در زاهدان، باید خانواده‌ها رضایت بدهند و برای همین،‌به‌دنبال تطمیع خانواده‌ها بوده است.

البته تلاش برای پرداخت دیه و قرار دادن خانواده‌ها تحت پوشش بنیاد شهید برای کشته‌شدگان یا جانبازان برای زخمی‌های اعتراضات، فقط منحصر به بلوچستان نیست. اما به‌نظر می‌رسد که در بلوچستان با توجه به محرومیت و فراگیرتر بودن فقر نسبت به سایر نقاط ایران، این پیشنهاد بیشتر از سوی نیروهای امنیتی تکرار شده و همین خانواده‌ها را بیشتر از سایر نقاط ایران تحت آزار قرار داده است.

اما هم‌زمان با این فشارها به خانواده‌های دادخواه، در آستانه سالگرد جمعه خونین زاهدان، گزارش‌هایی نیز از بازداشت فله‌ای جوانان و نوجوانان بلوچ در نقاط مختلف زاهدان منتشر شده است.

وب‌سایت حقوق‌بشری، «رسانک نیوز»، در گزارشی که در روز چهارشنبه ۲۹شهریور۱۴۰۲ منتشر کرده، نوشته است که ده‌ها شهروند بلوچ، به‌صورت «فله‌ای و خشونت‌آمیز» بازداشت شده‌اند.

شیراحمد شیرانی ضمن تایید این خبر به ایران‌وایر می‌گوید که دست‌کم ۱۵ نوجوان که در محله «کریم‌آباد» زاهدان در حال بازی فوتبال در یک ورزشگاه بوده اند، بازداشت شده‌اند. او تاکید می‌کند که در گزارش دیگری، ده تن دیگر از جوانان بلوچ در محله «بعثت» زاهدان که از کانون‌های اصلی اعتراضات بوده و هست، به‌صورت فله‌ای بازداشت شده‌اند.

به گفته آقای شیرانی، مردم بلوچستان، کشته‌شدگان را به اسم می‌شناسند و به خانواده‌ها سر می‌زنند. خانواده‌های آن‌ها  نزد مردم دارای عزت و احترام هستند و دستگاه‌های امنیتی هم می‌دانند که اگر کوچکترین تحرکی داشته باشند، افکار عمومی پاسخ می‌دهند و این یکی از عوامل بازدارنده آزار خانواده‌ها به‌صورت مستقیم و عریان بوده است.

جو بلوچستان انقلابی و اعتراضی است

آن‌گونه که شیراحمد شیرانی، فعال حقوق‌بشر بلوچ می‌گوید، به‌رغم تمام این فشارها و سفر مقامات ارشد امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی برای همراه کردن برخی از خانواده‌های کشته‌شدگان با حکومت، جو بلوچستان، به‌ویژه زاهدان، «انقلابی و اعتراضی» است.

او با اشاره به تفاوت‌های فرهنگی، مذهبی و اتنیکی بلوچستان با اغلب نقاط ایران، می‌گوید: «در بلوچستان مثل جاهای دیگر، سالگرد، هفتم و چهلم نداریم، ولی مردم برای اعتراضات سالگرد آماده شده‌اند. جمعه هفته قبل و جمعه قبل‌ترش، اعتراضات جمعه‌ها جدی‌تر از هفته‌های قبل بود.»

او با تاکید بر گزارش‌هایی که مجموعه حال‌وش از جامعه مدنی بلوچستان دریافت کرده، می‌گوید: «برآورد ما این است که جمعه ۷مهر، اعتراضات مدنی جدی‌تری برگزار شود و روز شنبه که سالگرد است نیز، اعتصابات شکل بگیرد.»

آقای شیرانی، با اشاره به اینکه خواسته خانواده‌های دادخواه بلوچ و مردم این منطقه از ایران که بیشترین شمار کشته‌شدگان اعتراضات را داشته، محاکمه و مجازات عاملان و آمران حمله به مردم در جمعه خونین زاهدان و خاش است، می‌گوید: «تا جایی‌که ما اطلاع داریم، نیروهای نظامی در گفت‌وگو با سران طوایف گفته‌اند که آن روز (۸مهر۱۴۰۱)، خیلی از نیروهای نظامی دست به اسلحه بوده‌اند و نمی‌توانیم تشخیص دهیم چه کسی عامل قتل مردم بوده است. گفته‌اند تشخیص اینکه گلوله از اسلحه چه کسی اصابت کرده و چه کسی را کشته، ناممکن است.»

او ادامه می‌دهد: «این درحالی‌‌ست که تاکید مردم بر محاکمه عاملان و آمران بوده است. حتی خود رادان که هفته گذشته آمده بود بلوچستان، به سرطایفه‌ها اعلام کرده بود که جمهوری اسلامی ماموران خودش را مجازات نمی‌کند. گفته بود نهایتش ما می‌توانیم این دیه را بدهیم، چون خانواده‌ها متضرر شده‌اند.»

شیرانی تاکید می‌کند: «در‌حالی‌که مردم می‌گویند که آمران، یعنی شورای عالی امنیت ملی که با دستور خامنه‌ای به شورای تامین استان دستور شلیک داده هم، باید محاکمه شوند. اصل موضوع این است، اگر عاملان را بخواهند محاکمه کنند، آمران هم باید پاسخگو باشند که همان مسوولان عالی رژیم هستند؛ از فرماندهان نظامی و فرماندهان استانی. خودشان می‌دانند که تا زمانی که این مساله شفاف نشود و مطالبات مردم به‌صورت عادلانه پاسخ داده نشود، این اعتراضات ادامه دارد.»

شیرانی در پایان نیز تاکید می‌کند: «مردم بلوچستان به تجربه می‌دانند که اگر با این جنایت کنار بیایند و از آن چشم پوشی کنند، در آینده بازهم تکرار خواهد شد.»

ایران وایر

۱۴۰۲ مهر ۳, دوشنبه

اعتراضات ایران، تازه‌ترین بهانه جمهوری اسلامی برای سرکوب بهائیان

خیزش مردمی «زن زندگی آزادی» که با قتل «مهسا (ژینا) امینی»، دختر جوان کرد توسط ماموران نیروی انتظامی در ۲۵شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، با جان باختن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر از ایرانیان همراه بود.

آن‌چه این جنبش را از سایر حرکت‌های اعتراضی گذشته متمایز کرد، گستردگی و فراگیری آن بود. کلیه گروه‌های سنی، اقتصادی یا اجتماعی هم‌چنین اقلیت‌های جنسی، قومی و مذهبی هر کدام بخشی از بدنه‌ی این حرکت اعتراضی بودند؛ حرکتی که هم‌چنان به شکل‌های دیگر ادامه دارد.

جمهوری اسلامی که از بدو تاسیس از هر موقعیتی برای آزار و فشار بر بهاییان استفاده کرده، سرکوب شهروندان بهایی را در طی اعتراضات عمومی سال گذشته شدت بخشید.

در شش ماهه دوم سال ۱۴۰۱، ده‌ها نفر از پیروان آیین بهایی مانند سایر هم‌وطنان‌شان بازداشت شدند. بسیاری از بازداشت‌شدگان آزاد شدند ولی تنی چند از بهاییان هم‌چنان در زندان به‌سر می‌برند. دوم مهرماه، یک سال از بازداشت سه تن از اینان می‌گذرد.

***

نخستین بیانیه وزارت اطلاعات پیرامون اعتراضات 

در ۷مهر۱۴۰۱، وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای اعتراضات مردمی را به اتباع بیگانه، سلطنت‌طلب‌ها، گروه‌های کرد و هر گروه و جمعیتی که نمی‌پسندید، نسبت داد.

 در این بیانیه به «ورود پرحجم بهاییان به صحنه‌های آشوب و اغتشاش و تشویق به خرابکاری و تخریب اماکن عمومی» اشاره شده و از بازداشت «هسته اصلی بهاییت شامل سه نفر از سران بهایی و دو نفر از تیم رسانه‌ای آن‌ها» اطلاع داده است.

جمهوری اسلامی در چهل و چهار سال گذشته هر زمان در برابر اعتراضی مردمی قرار گرفته، برای فرار از پاسخ‌گویی آن را به اتباع بیگانه یا شهروندان ایرانی که به‌زعم حاکمیت شهروند محسوب نمی‌شوند، منسوب می‌کند.

شهروندان بهایی، از جمله این گروه‌ها هستند که همواره نوک حملات رژیم برای منحرف کردن افکار عمومی در اعتراضات به سمت آنان بوده است.

این نکته‌ قابل توجه است که نمایندگان جمهوری اسلامی در خارج از ایران و مقابل رسانه‌های بین‌المللی، ایرانیان پیرو دین بهایی را یک شهروند ایرانی و دارای حقوق شهروندی مانند سایر شهروندان کشور معرفی می‌کنند ولی در داخل ایران، شرایط کاملا متفاوت است و حکومت هیچ حق شهروندی برای ایرانیان بهایی قائل نیست.

به همین دلیل، حاکمیت در ابتدای همه‌ اعتراضات با دادن نقش محرک یا معترض به بهاییان سعی دارد تا این ادعا را در جامعه نشر دهد که معترضان، شهروندان کشور نیستند ولی در خارج از کشور شیوه‌ی دیگری را پیش می‌گیرد. در آن‌جا به‌طور کلی اعتراضات مردم ایران را انکار می‌کند و هیچ سخنی هم از بهاییان به میان نمی‌آورد.

بهاییان دستگیر شده در بیانیه وزارت اطلاعات

تا زمان انتشار بیانیه‌ وزارت اطلاعات، اسامی هفت شهروند بهایی به طور مشخص در رسانه‌های خارج از کشور و فضای مجازی پخش شده بود. دو تن از بازداشت شدگان، یک زوج بهایی ساکن تهران بودند که پس از چهار ماه آزاد شدند. پنج تن دیگر هم به‌طور هم‌زمان در منازل شخصی‌شان بازداشت شده بودند.

سه نفر از بازداشت‌شدگان از افراد شناخته‌شده بهایی در شهرهای خود بودند. با توجه به این‌که پس از دستگیری مدیران جامعه بهایی ایران در سال ۱۳۸۷ هیچ فرد یا افرادی به عنوان مسئول یا مدیر در بین بهاییان شناخته نمی‌شدند، می‌توان حدس زد که وزارت اطلاعات اقدام به دستگیری سه تن از بهاییان شناخته شده‌ در شهرهای مختلف کرده و از آنان به عنوان هسته اصلی بهاییت نام برده است.

«سپهر ضیایی»، «عنایت‌الله نعیمی» و «سیروس ذبیحی» در منازل شخصی خود به ترتیب در شهرهای تهران، اصفهان و مشهد دستگیر شدند. هر سه شهروند بهایی بیش از ۶۰ سال سن و دارای سابقه زندان و بازداشت در سال‌های گذشته بودند.

آقایان ضیایی و ذبیحی در غروب دوم مهر ۱۴۰۱ بازداشت شدند. در همین تاریخ، شهروند بهایی دیگری هم به نام «پیام ولی» در محل کارش در کرج دستگیر شد.

با نگرش به این‌که یکی از اتهامات مطروحه علیه پیام ولی مصاحبه با رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور عنوان شده، احتمالا آقای ولی یکی از دو فرد مذکور در بیانیه وزارت اطلاعات است که از آنان به عنوان تیم رسانه‌ای بهاییت نام برده شده است.

در ششم مهر ۱۴۰۱، عنایت‌الله نعیمی در اصفهان بازداشت شد. هم‌زمان، یک جوان بهایی به نام «آیدا راستی» در تهران بازداشت شد. آیدا راستی، ابتدا به‌خاطر یک پست اینستاگرامی دستگیر شد ولی پس از دستگیری، بهایی بودن او موجب فشار و آزار مضاعف بر وی شد.

 این جوان بهایی پس از دو ماه با تودیع وثیقه آزاد شد. مشخص نیست نفر پنجم در بیانیه وزارت اطلاعات او بوده یا فرد دیگری منظور بوده است؟

از چهار نفر باقی مانده، سیروس ذبیحی پس از چند ماه با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. ولی سپهر ضیایی، عنایت‌الله نعیمی و پیام ولی هم‌چنان در زندان هستند.

اما این سه شهروندان بازداشت شده بهایی کیستند؟

سپهر ضیایی

غروب روز دوم مهرماه، ماموران امنیتی با یورش به منزل سپهر ضیایی، او را بازداشت کردند. در این عملیات به‌جز موبایل‌، کیس کامپیوتر و لپ‌تاپ، ۱۲میلیون تومان پول نقد و کیف چک‌‌های مشتریان را ضبط کردند. با وجود درخواست آقای ضیایی و خانواده‌اش، ماموران از پس دادن چک‌‌های مشتریان امتناع کردند.

این شهروند ۶۲ ساله بهایی را ابتدا به انفرادی‌های بند ۲۰۹ اوین منتقل کردند. پس از ۵۰ روز با افزایش تعداد بازداشتی‌های اعتراضات، ضیایی را به اتاق‌هایی با تراکم جمعیت بیشتر انتقال دادند. در این دوره، او شنوایی گوش چپ خود را از دست داده هم‌چنین دچار مشکلات شدید گوارشی شد که تاکنون هیچ اقدامی برای بهبودش صورت نگرفته است.

در ۳۰آذر۱۴۰۱، جلسه دادگاه سپهر ضیایی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد. بنا به حکم صادره، سپهر ضیایی به اتهام عضویت در دسته‌جات و گروه‌های غیرقانونی با هدف برهم زدن امنیت کشور به پنج سال زندان، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و مصادره تلفن‌های همراه و لپ‌تاب‌های مضبوط از منزلش محکوم شد. حکم صادره در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر تهران عینا تایید شد.

یک سال از بازداشت این شهروند بهایی در زندان اوین می‌گذرد. وضعیت سلامت او نگران کننده است و تاکنون موفق به درمان یا مرخصی درمانی نشده است.

سپهر ضیایی، در دهه ۶۰ سابقه یک سال و نیم بازداشت در زندان اوین دارد.

پیام ولی

پیام ولی در دوم مهر ماه در محل کارش در شهر کرج بازداشت شد. او به دلیل پافشاری بر درخواست حکم جلب، مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ماموران پس از تفتیش محل کار، به منزل آقای ولی رفته و محل مزبور را هم مورد بازرسی قرار دادند.

پس از ۱۵۵ روز بازداشت موقت، شعبه اول دادگاه انقلاب کرج به ریاست قاضی عاصف الحسینی این شهروند بهایی را به اتهامات تبلیغ علیه نظام، اغوا و تحریک مردم به آشوب و کشتار، همکاری با دول متخاصم به ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم کرد. به عنوان مجازات تکمیلی در حکم او آمده است:

«بابت جلوگیری از فعالیت مخرب وی پس از تحمل حبس، به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲ سال اقامت اجباری در شهر یاسوج، به‌نحوی که هفته‌ای یک‌بار خود را به دادگاه انقلاب شهر معرفی کند» محکوم است.

پیام ولی در نامه‌ای سرگشاده کلیه اتهامات وارده را رد کرده و نوشته است که در دوران بازجویی از طرف بازجویان برای اعتراف دروغین تحت فشار و تهدید قرار داشته است. بازجویان، وی را تهدید کرده‌اند که در صورت عدم همکاری، برای او حکم سنگینی صادر خواهد شد.

آقای ولی بیان می‌کند که بخاطر یک پست اینستاگرامی متهم به تحریک مردم به آشوب شده است. او در این پست نوشته است: «برخی از مامورین امنیتی و انتظامی با زدن مردم هنگام بازداشت، مدعی هستند مرحومه مهسا امینی در زمان بازداشت ضرب ‌و شتم نشده است.»

ولی در رد اتهام مزبور می‌نویسد که اولا نوشته‌ام که آن نهادها مدعی هستند که مرحومه مهسا امینی را در مدت بازداشت نزده‌اند. دوما متاسفانه و لااقل در خصوص بنده در زمان بازداشت، این ادعا باطل است.

شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز به تاریخ ۲۰اردیبهشت۱۴۰۲ حکم بدوی را به ۹ سال و ۹ ماه کاهش داد.

پیام ولی در طی یک سال گذشته با نوشتن نامه به مسوولان کشور و ارسال فایل‌های صوتی خواستار رعایت حقوق شهروندی خود و برخورداری از دادگاهی عادلانه و مستقل شد که این اقدام او منجر به پرونده‌سازی جدیدی برای وی شده است. اتهام جدید این شهروند بهایی «نشر اکاذیب در فضای مجازی» است.

پس از یک سال بازداشت، او هم‌اکنون در حال سپری محکومیت خود در ندامتگاه مرکزی کرج است.

عنایت‌الله نعیمی

ششم مهرماه، ماموران به منزل، محل کار و باغ عنایت‌الله نعیمی در شهر اصفهان هجوم برده و پس از بازرسی، نعیمی را هم به اداره اطلاعات اصفهان منتقل کردند. بازداشت این شهروند بهایی در حالی رخ داد که او بر اثر انجام عمل جراحی در چند ماه‌ قبل، از حال مساعدی برخوردار نبود ولی ماموران بی‌توجه به وضعیت نامناسب جسمانی نعیمی، او را دستگیر کردند.

این شهروند ۶۸ ساله بهایی در دوره بازجویی به دلیل نوسان شدید فشار خون و قند تحت‌الحفظ به بیمارستان منتقل شد که پس از پنج روز به زندان بازگردانده شد.

نعیمی در آبا‌ن‌ماه با تودیع وثیقه به طور موقت آزاد شد.

جلسه دادگاه عنایت‌الله نعیمی در ۱۶اردیبهشت۱۴۰۲ در شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان به ریاست قاضی براتی برگزار شد. پس از پایان جلسه، بدون اطلاع قبلی و ناگهانی آقای نعیمی بازداشت و به زندان اصفهان منتقل شد. پس از پرس‌و‌جو به خانواده نعیمی اعلام می‌شود که دستگیری مربوط به اجرای حکم پنج سال حبس آقای نعیمی است که در سال ۱۳۹۶ توسط دادگاه انقلاب اصفهان صادر شده است.

یک هفته بعد از بازداشت، شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان حکم بدوی را صادر کرد. بر اساس رای صادره، عنایت‌الله نعیمی به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل دسته و گروه با قصد برهم زدن امنیت کشور به ۱۵ سال حبس محکوم شد.

این زندانی ۶۸ ساله بهایی در انتظار رای دادگاه تجدیدنظر برای حکم دوم خود است.

ایران وایر

۱۴۰۲ مهر ۲, یکشنبه

سینا شهری، شهروند بهائی جهت اجرای حکم حبس احضار شد

خبرگزاری هرانا – سینا شهری، شهروند بهائی ساکن تبریز جهت تحمل حبس به واحد اجرای احکام دادسرای این شهرستان احضار شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سینا شهری اجرای حکم حبس احضار شد.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی به هرانا گفت: “از سینا خواسته شده که حداکثر تا پایان هفته جاری، جهت تحمل حبس به واحد اجرای احکام دادسرای تبریز حاضر شود.”

آقای شهری پیشتر در مرحله بدوی دادگاه از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” به هشت ماه حبس محکوم شد. چندی بعد، حکم صادره در دادگاه تجدیدنظر استان تبریز عینا تایید شد.

سینا شهری در تاریخ بیست و هفتم دی‌ماه ۱۴۰۰ توسط ماموران اداره اطلاعات تبریز همراه با تفتیش منزل و ضبط برخی از وسایل شخصی بازداشت و سپس به یکی از بازداشتگاه های این نهاد امنیتی منتقل شد. او نهایتا در تاریخ سیزدهم بهمن ماه همان سال با تودیع وثیقه آزاد شد.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

محرومیت زندانی اهل سنت فریدون ذاکری نسب از حداقل امکانات در زندان قزلحصار

پس از شش سال بلاتکلیفی، زندانی اهل سنت فریدون ذاکری نسب از حداقل امکانات محروم است

به گزارش کانون حقوق بشر ایران، روز یکشنبه دوم مهرماه ۱۴۰۲، زندانی اهل سنت فریدون ذاکری نسب در زندان قزلحصار کرج از حداقل امکانات محروم است. او طی شش سال زندان، با اتهام محاربه و خطر اعدام مواجه بوده و به بیماری قلبی مبتلا شده است.

به گزارش منبع مطلع، او و زندانیان دیگر اهل سنت پس از انتقال از گوهردشت به این زندان، در شرایط بسیار وخیمی به سر می برند. آنها حدود دو ماه است که از داشتن هواخوری محروم هستند. آنها همچنین از داشتن آب گرم برای استحمام و شستشو محرومند. شرایط بهداشتی محل نگهداری آنها بسیار پایین است.

این در حالیست که برخی از ایشان از سال ۸۸ تاکنون در زندان به سر می برند و برخی در معرض خطر اعدام قرار دارند. علیرغم پیگیری های متعدد از سوی این زندانیان، مسئولان زندان تاکنون هیچ جواب قانع کننده ای به آنها نداده و این شرایط روز به روز بدتر می‌شود.

زندانی اهل سنت فریدون ذاکری نسب در سال ۹۶ دستگیر شد. او دو بار به اتهام «معاونت در محاربه» و «افساد فی الارض» توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد. هر دو بار این حکم توسط دیوان عالی کشور نقض شد. او پس از شش سال زندان همچنان بلاتکلیف است.

فریدون ذاکری نسب، پیش از دستگیری مربی کونگ فو در استان کرمانشاه و دارای کارشناسی ارشد رشته مدیریت است.

فریدون ذاکری نسب زندانی اهل سنت محروم از حداقل امکانات

زندانیان عقیدتی – سیاسی اهل سنت، قاسم آبسته ، داوود عبداللهی، انور خضری، خسروبشارت ، فرهاد سلیمی ، ایوب کریمی و کامران شیخه در بدترین شرایط به سر می برند. این زندانیان در روز سه شنبه ۱۰ مردادماه ۱۴۰۲، در راستای سیاست تخلیه زندان گوهردشت به زندان قزلحصار منتقل شدند.

۱۴۰۲ مهر ۱, شنبه

هانیه توسلی، بازیگر سینمای ایران، «به قید کفالت» آزاد شد

رادیو فردا

هانیه توسلی (عکس از آرشیو ۱۳۹۸)

طناز توسلی، خواهر هانیه توسلی، بازیگر سینمای ایران، روز یک‌شنبه ۲۶ شهریور، از آزادی هانیه توسلی به قید کفالت خبر داد.

دو منبع مطلع شنبه ۲۵ شهریور در گفت‌وگو با رادیو فردا از بازداشت هانیه توسلی، بازیگر سینمای ایران، توسط نیروهای امنیتی خبر داده بودند.

یک منبع مطلع به رادیو فردا گفت که هانیه توسلی «هنگام ورود به خانه‌اش توسط چند مامور بازداشت شده است.»

در همین زمینه طناز توسلی، خواهر هانیه، نیز روز شنبه در اینستاگرام خود نوشته بود که خواهرش ساعت ۱۱:۴۵ شب توسط ماموران بازداشت و « به مکان نامعلوم منتقل شده است.»

هانیه توسلی روز شنبه همزمان با سالگرد جان‌باختن مهسا(ژینا) امینی در بازداشت گشت ارشاد٬ با انتشار پستی در اینستاگرام از مهسا به عنوان اسطوره یاد کرده بود.

این بازیگر سینمای ایران در اینستاگرام نوشته بود: « سکوت … تصویر گویاست. این آخرین لبخندش.آخرین عکس. بی گناهی و جوانی و زیبایی و خون پاک. اسطوره ای زاده شد.مهسا جاودانه است.»

ساعاتی پس از بازداشت این بازیگر سینمای ایران، صفحه او در اینستاگرام از دسترس خارج شد.

در همین حال، روزنامه شرق نیز نوشته بود «هنوز نهاد بازداشت کننده هانیه توسلی مشخص نیست و هیچ منبع رسمی به این خبر واکنش نشان نداده‌است.»

هانیه توسلی پیش از این نیز از اعتراضات «زن زندگی آزادی» حمایت کرده بود.

از چند روز پیش از سال‌روز جان‌باختن مهسا امینی، فشار نیروهای امنیتی بر فعالان مدنی در ایران افزایش یافته و شماری نیز تاکنون بازداشت شده‌اند.

۱۴۰۲ شهریور ۳۱, جمعه

ادامه بازداشت فعالان و دانشجویان در آستانه سالگرد مهسا

IRANWIRE

«سمانه اصغری»، فعال حقوق کودکان و دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه خوارزمی، و همچنین «علی غلامی» فعال دانشجویی در روز  ۲۳ شهریور توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده‌اند.

در ادامه بازداشت فعالان سیاسی و مدنی در آستانه سالگرد کشته شدن «مهسا ژینا امینی»، بنا بر گزارش‌های رسیده از ایران «سمانه اصغری»، فعال حقوق کودکان و دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه خوارزمی، و همچنین «علی غلامی» فعال دانشجویی در روز ۲۳ شهریور توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده‌اند.

اسماعیل نظری، همسر سمانه اصغری، در پستی اینستاگرامی خبر داد که «ماموران وزارت اطلاعات با هجوم به منزل و تفتیش مفصل خانه، سمانه را بازداشت و به گفته‌ خودشان به زندان اوین منتقل کردند.»

سمانه اصغری، فعال حقوق کودک و عضو سابق هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان پیشتر هم‌زمان با اعتراضات سراسری سال گذشته روز ۱۹ مهرماه ۱۴۰۱ بازداشت شده بود. در اسفند سال گذشته شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، سمانه اصغری، دانشجوی دانشگاه خوارزمی و فعال حقوق کودکان کار را، به ۱۸ سال و سه ماه زندان محکوم کرد که از حکم صادر شده بر اساس ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، یک سوم این محکومیت یعنی شش سال و سه ماه قابل اجرا خواهد بود.

در خبری دیگر منابع دانشجویی اعلام کردند که «علی غلامی»، فعال دانشجویی و عضو سابق انجمن آرمان دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، عصر روز ۲۳ شهریور در منزل خود در شهرستان شیروان بازداشت شد.

تا لحظه تنظیم این خبر، از نهاد بازداشت‌کننده و وضعیت فعلی آقای غلامی، اطلاعی در دست نیست. بازداشت این دانشجو درحالی صورت گرفته که او پیش از این توسط هیچ نهاد امنیت یا قضایی احضار نشده بود.

۱۴۰۲ شهریور ۳۰, پنجشنبه

ماریا خانجانی، شهروند بهائی آزاد شد

خبرگزاری هرانا – ماریا خانجانی، فرزند جمال الدین خانجانی از مدیران سابق جامعه بهائی ایران، با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماریا خانجانی، شهروند بهائی آزاد شد.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این شهروند بهائی به هرانا گفت: “خانم خانجانی در تاریخ بیست و دوم شهریورماه، با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شده است.”

در تاریخ بیست و دوم مردادماه، ماریا خانجانی به همراه پدرش جمال الدین خانجانی از مدیران سابق جامعه بهائی ایران، پس از تفتیش منزل توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند.آقای خانجانی نهایتا در تاریخ یازدهم شهریورماه، با تودیع وثیقه از زندان اوین آزاد شد.تا لحظه تنظیم این گزارش از دلایل بازداشت و اتهامات مطروحه علیه این شهروندان بهائی اطلاعی حاصل نشده است.جمال الدین خانجانی، از مدیران سابق جامعه بهایی ایران پیش از این نیز به واسطه فعالیت های خود سابقه برخورد های قضائی را دارد.شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار نفر بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

فرود بهامین، شهروند بهائی با تودیع وثیقه آزاد شد

خبرگزاری هرانا – امروز چهارشنبه بیست و نهم شهریورماه، فرود بهامین شهروند بهائی با تودیع وثیقه از زندان دستگرد اصفهان آزاد شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۲، فرود بهامین، از زندان دستگرد اصفهان آزاد شد.

آزادی این شهروند بهائی با تودیع وثیقه صورت گرفته است.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از اتهامات مطروحه علیه وی اطلاعی حاصل نشده است.

روز شنبه بیست و پنجم شهریورماه، فرود بهامین، شهروند بهائی ساکن اصفهان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.

سخنان کنایه آمیز “انور بجارزهی” به صحبت‌های مولوی عبدالحمید که باعث جریحه دار شدن احساسات مردم شد

به گزارش رسانک، روز جمعه ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳، “انور بجارزهی”، عضو مجلس دوره دوازدهم رژیم جمهوری اسلامی ایران در حوزه انتخابیه چابهار در سخن...